
نقش گردشگری در تغییر الگوی مسکن در نواحی اطراف تهران
گسترش تهران و مهاجرت به نواحی حومهای
در سالهای اخیر، گسترش بیسابقه شهر تهران و مشکلات ناشی از آن از جمله تراکم جمعیت، آلودگی هوا، قیمت بالای مسکن، و کمبود فضاهای سبز، باعث شده است تا بسیاری از ساکنان بهدنبال راههای جایگزین برای زندگی، تفریح یا سرمایهگذاری باشند. در این میان، نواحی اطراف تهران همچون دماوند، لواسان، فشم، رودهن، کردان و شهریار به مقصدی جذاب برای سرمایهگذاری، خرید خانه دوم و گردشگری تبدیل شدهاند. توسعه گردشگری در این مناطق تأثیر مستقیمی بر الگوی سکونت و مسکن گذاشته و تغییرات مهمی در بافت کالبدی، اجتماعی و اقتصادی آنها ایجاد کرده است.
یکی از مهمترین پیامدهای توسعه گردشگری در این نواحی، افزایش تقاضا برای خانههای دوم و اقامتگاههای موقتی است. بسیاری از شهروندان تهرانی با هدف استفاده فصلی از طبیعت و دوری از شلوغی پایتخت، اقدام به خرید ویلا یا آپارتمان در نواحی اطراف تهران کردهاند. این روند نهتنها بازار مسکن را داغتر کرده، بلکه الگوی ساختوساز را نیز دگرگون ساخته است. در گذشته، مسکن در این مناطق عمدتاً بهصورت خانههای باغی یا روستایی بود، اما امروزه ویلاهای لوکس، مجتمعهای توریستی و آپارتمانهای چندواحدی با طراحی مدرن جایگزین آن شدهاند. این دگرگونی، چهره فضایی و هویتی نواحی حومهای تهران را بهطور چشمگیری دستخوش تغییر کرده است.
تغییر الگوی ساختوساز و بافت کالبدی
افزایش ساختوسازهای جدید و رشد سریع قیمت زمین، باعث دگرگونی در ترکیب اجتماعی و اقتصادی مناطق اطراف تهران شده است. ساکنان بومی که تا پیش از این به فعالیتهای کشاورزی، باغداری یا دامداری مشغول بودند، اکنون در معرض فروش زمینهای خود قرار گرفتهاند یا به اجبار، به مناطق دیگر مهاجرت کردهاند. از سوی دیگر، مهاجران جدید عمدتاً از اقشار متوسط و مرفه شهری هستند که برای گذراندن تعطیلات یا حتی سکونت دائمی به این مناطق کوچ کردهاند. این پدیده منجر به ایجاد شکافهای اجتماعی و تغییرات فرهنگی محسوس شده است.
از منظر توسعه فضایی، رشد گردشگری و ساختوساز وابسته به آن، موجب ایجاد بافتهای پراکنده و ناپیوسته شهری شده است. در بسیاری از مناطق مانند دماوند یا لواسان، ویلاهای لوکس بدون هماهنگی با الگوی سنتی سکونت، در دل باغات و دامنههای کوهستانی احداث شدهاند. این نوع گسترش، اغلب خارج از محدوده طرحهای جامع و تفصیلی شهرها صورت گرفته و باعث بروز مشکلاتی در زمینه زیرساخت، حملونقل، و ارائه خدمات شهری شده است. نبود دسترسی مناسب، کمبود آب و برق در برخی ایام سال، و ضعف در سیستم جمعآوری پسماند از جمله مشکلاتی هستند که ساکنان جدید با آن مواجهاند.

پیامدهای اجتماعی و زیستمحیطی توسعه گردشگری
یکی از چالشبرانگیزترین نتایج گسترش گردشگری در نواحی حومهای، تغییر کاربری گسترده اراضی کشاورزی و طبیعی به مسکونی است. روندی که نهتنها ظرفیت تولید محلی مواد غذایی را کاهش داده، بلکه به تخریب منابع طبیعی، از بین رفتن پوشش گیاهی و تهدید تنوع زیستی منطقه منجر شده است. در بسیاری از موارد، ویلاها و خانههای دوم با هدف جذب گردشگران یا ایجاد درآمد از طریق اجاره کوتاهمدت ساخته میشوند و در طول سال، تنها بخشی از زمانها مورد استفاده قرار میگیرند. این امر منجر به پیدایش سکونتگاههای موسمی شده است که در ایام غیرتعطیل تقریباً خالی از سکنهاند.
توسعه گردشگری به شکل صحیح میتواند فرصتهایی را نیز برای توسعه پایدار و متوازن ایجاد کند. اگر این روند تحت نظارت و برنامهریزی صحیح صورت گیرد، میتواند موجب توزیع متعادلتر جمعیت از مرکز به پیرامون، ایجاد اشتغال برای ساکنان بومی، افزایش درآمدهای محلی، و ارتقای زیرساختها شود. ساخت هتلهای بومی، مراکز اقامت بومگردی، بازارهای صنایعدستی، و خدمات محلی همگی میتوانند در صورت هدایت اصولی، موجب رشد اقتصادی مناطق حومهای شوند. اما نبود طرحهای توسعهای منسجم، ضعف قوانین نظارتی، و عدم مشارکت جامعه محلی در فرآیندهای تصمیمگیری، مانعی بزرگ در مسیر تحقق این فرصتها به شمار میآید.
لزوم مدیریت یکپارچه و توسعه پایدار گردشگری
بخش مهمی از مشکل نیز به نبود هماهنگی بین نهادهای مختلف مربوط میشود. در بسیاری از موارد، مجوز ساختوساز بدون در نظر گرفتن طرحهای بالادستی و اصول توسعه پایدار صادر میشود. همچنین نبود شفافیت در سیاستهای مربوط به حفاظت از اراضی زراعی و منابع طبیعی، مسیر را برای سودجویی و زمینخواری هموار کرده است. نتیجه این وضعیت، تخریب تدریجی چهره طبیعی مناطق اطراف تهران و گسترش بیرویه شهرنشینی بدون برنامه است. با توجه به این تحولات، اتخاذ سیاستهای اصولی برای مدیریت تغییرات مسکن ناشی از گردشگری امری ضروری است.
نخست آنکه باید طرحهای جامع شهری و منطقهای بهروزرسانی شوند و توسعه گردشگری در قالب این طرحها تعریف شود. دوم آنکه نظارت دقیق و مستمر بر روند ساختوساز و تغییر کاربری اراضی اعمال گردد. سوم، مشارکت فعال جوامع محلی در فرآیند برنامهریزی و تصمیمگیری، نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی و بهرهبرداری عادلانه از منابع دارد. در کنار این اقدامات، آموزش سرمایهگذاران و سازندگان برای آشنایی با اصول معماری بومی، اقلیممحور و زیستپایدار نیز میتواند به کیفیت توسعه کمک کند. در نهایت، آنچه اهمیت دارد، نگاه یکپارچه و بینبخشی به توسعه حومهای تهران است.